مادر… به کُردی: دایه
ژانویه 24, 2014
.
زمستان…
بارِشِ برف…
پشتِ بامِ یک خانهی روستایی، زنانِ جوانی شانه به شانهی هم ایستاده و تماشا میکنند.
با اشتیاق فراوان، غرق تماشای صحنهای هستند جالب و خوشایند برای همه… به جز یک نفر.
یک نفر در این تصویر هست که از تماشایِ این صحنه، خسته است… یا گرسنه است… گویی او جیش دارد… یا چه؟
او یک بچه است. پسر یا دختر بودنش، اهمیتی ندارد در کلّیتِ قضیّه.
او شنیده نمیشود. صدایش ضعیف است یا زورش کم…
مادرش کجاست؟
مادر…
به کُردی: دایه.
Unknown photographer
کودکی که از مادر متولد میشود، به طور غریزی فریاد میزند تا شنیده شود. بزرگتر که میشود، یاد میگیرد که فریاد نزند؛ پس ناز میکند، قهر میکند، آشتی میکند. روزی که کودک یاد بگیرد هیچ واکنشی نسبت به هیچ رفتاری از خود نشان ندهد، او بزرگ شده. آمادهی تشکیل خانواده… و کار در جامعه.
ژانویه 24, 2014 at 4:01 ب.ظ.
خیلی خوب بود
ژانویه 24, 2014 at 4:03 ب.ظ.
راستی قادر؛
اصلا میشه آدم هیچ واکنشی نسبت به هیچ رفتاری از خودش نشون نده؟
فکر نکنم وقت زن گرفتنم هیچ وقت برسه!
🙂
ژانویه 28, 2014 at 4:41 ب.ظ.
نترس! از جمع تقلید کن. مطمئنتر است. 😉
ژانویه 27, 2014 at 10:56 ق.ظ.
Pas chera man hich nafahmidam??
ژانویه 28, 2014 at 4:43 ب.ظ.
کدام بخش را نفهمیدی؟ متن بالای عکس یا زیر عکس؟