آتهایسم: نسخهیِ خاورمیانه
آگوست 12, 2014
متنِ کوتاه اما فشرده و سنگینِ زیر را دوستِ عزیز فیسبوکیم، محسن حبیبخو نوشته. این متن، آنقدر چكیده، مختصر و فشرده است که در شکلِ کنونی، فقط خاصهفهم است. برای عامهفهم کردنش باید توضیحات طولانی چند صفحهای به آن افزود. سر فرصت این کار را خواهم کرد. حیفم آمد که تا آنوقت صبر کنم و از انتشار سریعش خودداری کنم.
***
تاریخ در مقامِ یک داستان، اختراعِ قومِ یهود است؛ محصولِ ذهنِ داستانپردازِ قومی که به معنایِ دقیقِ کلمه، فالوسِ بشریت است. نخستین جفتگیریِ قومِ مختون با اقوامِ دیگر و درنتیجه، آغازِ تاریخ در ایرانِ هخامنشی اتفاق افتاد و دولتِ داریوشِ هخامنشی، محصولِ انعقادِ این نطفه بود. اتحادِ حقیرانهیِ شهرکهایِ یونانینشین در برابرِ نخستین دولتِ انضمامیِ تاریخِ آنتیتزیِ انتزاعی و فاقدِ توانِ استقرار بود. امپراتوریِ مقتدرِ روم، سنتزِ این دو لحظه (لحظهیِ ایرانی-یهودی و لحظهیِ یونانی) بود. دومین جفتگیریِ تاریخیِ قومِ برگزیده با رومیان بود که پسزده و سرکوب شد و این، واپسزدگیِ آغازینِ قومِ یهود است. فالوسِ بشریت، پس از یک دورهیِ کمون، دوباره بلند شد و امپراتوریِ روم را از پشت (یونان) گرفت و باردارش کرد: امپراتوریِ رومِ مسیحی. از این زمان به بعد، یهود تلخ شد و جفتگیریهایش زهرآگین. چسبِ بشریت، ناچسب شد و افسانهیِ عدمِ آمیزش قومِ یهود با اقوامِ دیگر، توسطِ خاخامها ساخته و پرداخته شد. در عمل، به رغمِ اینکه اروسِ یگانگیبخشِ بشریت٬ زهرآگین شد اما آمیزشِ نظری از پشت، ادامه یافت. احساسِ ناارضایی از مسیحیتِ رسمی، به آمیزشِ زهرآگین با اعراب در برابرِ آن و تولدِ اسلام انجامید اما به زودی این رابطه هم خراب شد و با تغییرِ قبلهی اسلام از یهودیت منشعب شد. اسلام که در آغاز یک فرقهی یهودی بود، با آسان کردنِ شریعت (شریعتِ سهله سمحه) و جدا کردنِ قبلهیِ خود از قبلهیِ رسمی، اعلامِ استقلال کرد. فالوسِ بشریت٬ دوباره تنها شد و اروسِ یگانگیبخشِ بشریت، زهرآگینتر. داستانِ این بارآوریِ زهرآگین به همین شکل ادامه یافت تا زمانهی ما. این زهر، در طولِ زمان، بیشتر و بیشتر شد، اروسِ یگانگیبخشِ بشریت اما آزاد نشد. اروپا زنی بود که بیش از همه با یهود درآمیخت اما سرانجام او نیز، این مردِ تلخ را پس زد. مرد به خانه و نزدِ همخوابههایِ قدیمیاش بازگشت؛ زهرآگینتر از زهر. تاریخ، پس از گشتی طولانی به خاورمیانه بازگشته است؛ به همان جایی که از آن آغاز شده بود؛ به محلِ جفتگیریِ آغازین. اما اینجا اکنون دیگر خبری از نیک-نفسی نیست. کارِ انجامِ تاریخ، سخت دشوار است. خاورمیانه آبستن میشود اما نمیزاید. خاورمیانه، فرزندانش را سقط میکند پیش از آنکه متولد شوند. نمیتوان بدونِ دوستداشتنِ مردمِ عزرايیل، به اندازهیِ بقیهیِ مردمِ خاورمیانه، برایِ خاورمیانه نسخه پیچید. و این ممکن نیست مگر با رجوع به حقیقتِ این سه دینِ ابراهیمی: آتهایسم.
تنها آتهایسم است که میتواند نسخهیِ خاورمیانه را بپیچاند.